شکل تفکر

تفکر نوعی فعالیت شناختی از یک فرد است. خواص اصلی تفکر ، تعمیم و واسطه هستند، زیرا به لطف این فعالیت ذهنی، ما می توانیم اشیایی را که نمیتوانیم آن را نمایان کنیم، نشان می دهیم، می توانیم کیفیت داخلی یک جسم را پیش بینی کنیم، وقتی که آن را فقط از خارج ببینیم، ما فرصت داریم در مورد چیزهایی که وجود ندارد صحبت کنیم.

در جریان تفکر، فرد باید انواع مختلفی از وظایف را حل کند، در غلبه بر آن ما از طریق اشکال مختلف تفکر کمک می کنیم.

اشکال اولیه تفکر

اشکال اصلی تفکر عبارتند از مفهوم، قضاوت و استدلال.

مفهوم

این مفهوم بازتابی از ویژگی های عمومی اشیاء و تعمیم آنها با مشخص کردن این ویژگی ها است. به عنوان مثال، بدون مفاهیم، ​​گیاه شناسان مجبور به نام هر نام برای هر کاج در جنگل می شوند و به لطف این تفکر ما می توانیم به سادگی بگوییم "کاج"، به این معنی که همه گیاهانی که شباهت خاصی دارند.

مفاهیم می توانند به طور کلی، فردی، بتنی و انتزاعی باشند. مفاهیم عمومی به یک گروه از اشیاء با نام مشترک و خواص مشترک اشاره دارند. مفاهیم فردی مربوط به یک نفر، به طور خاص توصیف اموال شخصی خود را - "مرد با یک بد خلق و خو ."

یک مفهوم خاص به یک شی به راحتی ارائه می شود - "قشر مغز".

و آخرین نوع این نوع تفکر در منطق، یک مفهوم انتزاعی است، که برعکس، از یک پدیده ای است که دشوار است برای تجسم - «تخریب روانشناختی» صحبت می کند.

قضاوت

قضاوت یک تفکر است که از تجربیات گذشته فرد یا اطلاعات قبلا متوجه شده است. قضاوت اجازه می دهد تا ارتباط بین اشیا را نشان دهد. به عنوان مثال: "مردی که سگ را دوست دارد همیشه با مهربانی تمایز می یابد." در این مورد، ما در مورد حقیقت این بیانیه صحبت نمی کنیم، بلکه در مورد این واقعیت است که این قضاوت از دانش سابق فردی حاصل می شود.

استنتاج

و در نهایت، نتیجه گیری ها - بالاترین شکل تفکر، که در آن قضاوت های جدید با کمک قضاوت ها و مفاهیم ترکیب می شوند. با توجه به قوانین و اشکال تفکر، هنگامی که یک فرد با استفاده از منطق، با دانش خود عمل می کند و نتیجه گیری می کند، نتیجه گیری می شود. به عنوان مثال: مردم کورکورانه افرادی هستند که دارای موقعیت خوش بینانه هستند؛ وانا یک پسر خوش تیپ و مثبت است که به این معنی است که وانیا یک فرد باهوش است.

برای شکل گیری نتایج، روش های زیر استفاده می شود: